دختر آمد به دیدار دوست پسر او ، یک دانش آموز ، به نوشیدن چند قوطی آبجو و استراحت. مرد, که متوجه شدم که مرغ در حال حاضر اهلی شد, از او خواست تا نشان دهد شورت او. او به گربه اش رسید ، او را نوازش کرد و او را در آغوش گرفت. او را به پایین تنه کوچک, آن را در دامان خود, و در زمان خاموش شلوار خود را و به او گفت به آرام کردن. دختر در سراسر بدن او لرزید, بلع برآمدگی متورم با سر او. او آن را بر روی صندلی قرار داده است ، که شروع به شکوه و شکایت از ضربات سنگین. من او را بر سکسزن چاق روی پشت او تبدیل, به او کمک کرد پاهای خود را بلند, و شروع به مکیدن حتی سریع تر. او در هر بشکه را در دست خود گرفت و تقدیر خود را بر روی صورت خود فشرده.