این مرد هیچ انتخابی نداشت ، او و دختر واقعا برای عملیات پول نیاز داشتند ، دوستی به نام دوست بازرگان، از او خواست تا آن را قرض بگیرد. او آمد با یک جوجه و یک مرد جذاب گفت که اگر یک دختر در حال رفتن به او نمی کند و نیاز به بازگشت هر چیزی و حتی اگر او نمی کند ذهن اگر دوست پسر خود را به نظر می رسد در لعنتی مرد از طرف. بلند کردن تی شرت خود را, لیس نوک سینه کوچک کودک, مالش دست خود را بین پاهای او و به سرعت کشیدن دور, او شروع به مشتاقانه لیسیدن clit روی میز دختر. او روی زمین نشست ، سرش را به معده اش فشار داد و شروع به جلق زدن کرد ، دختر را به لیسیدن تخم مرغ داد. دمار از روزگارمان درآورد در جدول با سرطان ، دراز بر روی حصیر کف و از دو طرف شروع به غربال کردن سر به رحم. او سخت از زیر منفجر, تکان دادن طعمه خود, رو sex چاق به پای او و با ناله شروع به پاک کردن اسپرم از سر خود را به جوانان خود.